عضو شوید
عضویت سریع
آمار وب سایت:
بازدید امروز : 1 بازدید دیروز : 9 بازدید هفته : 1 بازدید ماه : 41 بازدید کل : 3398 تعداد مطالب : 29 تعداد نظرات : 1 تعداد آنلاین : 1
Alternative content
كد تعیین وضعیت یاهو
جاوا اسكریپت
آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند.پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "باید ازشما عکسبرداری بشود تا جائی از بدنت آسیب و شکستگی ندیده باشد.پیرمرد غمگین شد، گفت عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست.پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.زنم در خانه سالمندان است. هر صبح آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم. نمی خواهم دیر شود!پرستاری به او گفت: خودمان به او خبر می دهیم. پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد! حتی مرا هم نمی شناسد!پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟پیرمرد با صدایی گرفته، به آرامی گفت:اما من که می دانم او چه کسی است
صفحه قبل 1 ... 10 11 12 13 14 ... 29 صفحه بعد
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان mapple و آدرس mapple.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
RSS